-پاسخ آیت الله سیستانی درباره لباس مشکی در محرم وصفر
-پاسخ آیت الله خامنه ای درباره افطار کردن با تربت امام حسین علیه السلام
-دست زدن همراه با شادي و خواندن و ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او(ص) درجشن هايي كه به مناسبت ايام ولادت ائمه(ص) و اعياد وحدت و مبعث برگزار مي شود چه حكمي دارد؟ اگر اين جشن ها در مكانهاي عبادت مانند مسجد و نمازخانه هاي ادارات و يا حسينيه ها برگزارشوند، حكم آنها چيست؟
-پاسخ آیت الله شبیری زنجانی درباره جشن عروسی در ماه محرم وصفر
-پاسخ آیت الله مکارم شیرازی درباره اصلاح و آرایش در ماه های محرم و صفر
-پاسخ آیت الله روحانی درباره جنگ عایشه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همه گناهان بدتر بود
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز روز عید غدیر
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز عید غدیر
-پاسخ آیت الله حکیم در باره افضل بودن حضرت علی علیه السلام از بقیه ائمه وپیامبران
-پاسخ آیت الله وحید خراسانی درباره سیگار کشیدن در ماه رمضان

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:4823 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5

دانـشـمـندان اهل تسنن با يك سلسله روايات و احاديث , بر صحت اعمال مهاجر و انصارو حجيت اجماع و اتفاق امت , استدلال نموده اند . اين استدلالات تا چه اندازه صحيح است ؟ .
1 - لا تجتمع امتي علي خطاء (1) . امت من بر خطا مجتمع نمي شوند . استدلال به اين حديث اشكالاتي دارد كه يادآور مي شويم . 1 - ايـن حديث با اينكه پيوسته در كتابهاي كلامي و اصولي مورد استناد دانشمندان آنان مي باشد , ولي متاسفانه هيچ مدركي ندارد و در كتابهاي حديثي و صحاح آنان نقل نشده است . از اين جهت خبر واحدي خواهد بود , كه سند آن روشن نيست . 2 - بـر فـرض صـحت سند و نقل آن در كتابهاي اصيل , اين حديث گواه بر حجيت اجماع واتفاق نـخـواهـد بـود , زيرا در چنين مسائل ريشه اي خبر واحد , هر چه هم سند آن صحيح باشد , حجت نيست . و هرگز با خبر واحد نمي توان يك مساله عقيدتي و زير بنائي راثابت نمود , بلكه در اين مسائل خبر مـتـواتـر يا خبر واحدي كه با قرائن همراه باشد , لازم است كه بر اثر قطعي بودن , بتواند مساله اي عقيدتي را ثابت كند و خبرواحد , جز ظن , چيز ديگري را نمي سازد . 2 - لم يكن اللّه ليجمع امتي علي خطاء (2) . خدا هرگز امت مرا بر خطا جمع نمي كند . اشكالاتي كه بر حديث پيشين متوجه است , بر اين حديث نيز وارد مي باشد . اولا : ايـن حديث به اين صورت , در كتابهاي حديثي و مدارك اصيل اسلامي نقل نشده است 0 و از نـظـر ارزش , بـه پـايـه خبر واحد صحيح السند نمي رسد 0ثانيا : بر فرض صحت سند , در مسائل عقيدتي و اصولي بايد با خبر متواتر و يامانند آن استدلال نمود , نه با خبر واحد . گذشته بر اين , استاد نقد حديث , نووي , در شرح مسلم , جلد 1 , باب لا تزال طائفه من امتي بـامـراللّه لا يـضـرهـم من خذلهم او خالفهم صفحه 142 , چاپ سال 1319 مي گويد : حديث لا تجتمع امتي علي خطاء ضعيف و الصحيح هو حديث لا تزال طائفه من امتي قائمه علي الحق . حديث امت من بر خطا جمع نمي شوند , ضعيف است و صحيح آن حديث ديگري است و آن اينكه گروهي از امت من پيوسته بر حق هستند . 3 - ان اللّه لا يجمع امتي علي ضلاله . خداوند امت مرا بر گمراهي گرد نمي آورد . ايـن حديث در مسند احمد , جلد 5 , صفحه 145 نقل شده , و مولف المعجم المهفرس لالفاظ الـحـديـث النبوي اين حديث را از سنن ترمذي كتاب فتن , ومقدمه سنن دارمي , نيز نقل نموده است . ايـن حـديث با اينكه در اين جوامع وارد شده است , باز چهره خبر واحد دارد و نقل سه محدث , بر تواتر آن دلالت نمي كند . شـرط تـواتر اين است كه حديث در هر عصري ازاعصار , تا زمان نويسندگان اين جوامع و از زمان آنـان تـا زمـان پـيـامـبر , به صورت متواتر نقل شده باشد , بطوري كه توطئه ناقلان حديث در هر عصري بر جعل آن , محال عادي باشد . و اين شرط در اين حديث كه سه محدث آنرا با سندي نقل كرده اند ,موجود نيست . از مـناقشه هاي سندي كه بگذريم , اين حديث و مشابه آن گواه بر صيانت اجماع همه افراد امت از خطا و گمراهي است , و اين حقيقت را همه افراد جامعه اسلامي اعم ازشيعه و سني مي پذيرند . شيعه , از اين نظر مضمون آن را پذيرفته است كه پيوسته در ميان امت , فرد معصومي بنام امام وجود دارد . و اتـفـاق هـمـه امـت بر يك مطلب كه يكي از افراد آن ,خود امام معصوم است , گواه بر صحت و استواري اتفاق خواهد بود . دانشمندان اهل تسنن , به اتكاء اين روايات , خود اجتماع و اتفاق امت را , حجت ودليل مي شمارند , نه اينكه آنرا كاشف از نظر معصوم بدانند . ولي ناگفته پيداست كه مقصود از كلمه امت همه افراد امت است , نه برخي و يا اكثريتي از آنان . و چنين اتفاق در مساله امامت تحقق نيافت . خاندان بني هاشم پيشوائي ابوبكر را به رسميت نشناخته و با او به مخالفت برخاستند . قـبـيـله خزرج كه در راس آنان سعد بن عباده بود , با خليفه نخست بيعت نكردند , و روابط خـزرج بـا دسـتـگـاه خـلافت , آنچنان به تيرگي گرائيد كه رئيس خزرج در دوران خلافت عمر مجبور به ترك مدينه شد و سرانجام در سرزمين شام به وضع مرموزي كشته شد و خون او آنچنان لوث گرديد كه معلوم نشد كه وي بدست چه كسي كشته شد و سرانجام قتل او را به جنيان نسبت دادند . از آغاز سقيفه , دو گروه بصورت اقليت و اكثريت , روياروي يكديگر قرارگرفتند . جـامـعـه شـيـعه خلافت و جانشيني خلفاء را به رسميت نشناخته , و معتقد بودندكه آنان نصوص ولايت را به دست فراموشي سپرده اند . از اين جهت هيچ وقت امت اسلامي بر امامت و رهبري فردي اتفاق نكرد . در اين باره كافيست سرگذشت سقيفه را بارديگر بخوانيد (3) . گـذشته بر همه اينها , اتفاق و اجماع امت در صورتي حجت و گواه است كه از طرف پيامبر حكم مورد اتفاق بيان نشده باشد . در غير اينصورت , اجماع جز اجتهاد درمقابل نص ارزشي نخواهد داشت . و در كتب مربوط به امامت روشن شده كه پيامبرگرامي صلي اللّه عليه و آله پس از خود , وصي و جانشين خويش را تعيين كرده وموضوع زعامت و رهبري را به اختيار امت نگذاشته است . 4 - كونوا مع الجماعه , يداللّه مع الجماعه . با جماعت باشيد , دست خدا همراه جماعت است . مرحوم شيخ طوسي در كتاب تلخيص الشافي جلد 1 , صفحه 182 , اين حديث رااز دلائل اهل تسنن شمرده است . ايـن حـديـث , گـذشته بر اين كه خبر واحد است , برفرض تواتر گواه مدعاي آنان نيست , زيرا جماعتي كه اين حديث ما را به آن دعوت مي كند , غير از امت است . امت به همه مسلمانان جهان مي گويند , درصورتي كه جماعت به گروه معدودي از سه نفر به بالا گفته مي شود . مدعاي آنان اين است كه اتفاق امت حجت قاطع است , در صورتي كه اين حديث اتفاق گروهي را كه به آنان جماعت گفته شود , حجت مي شمارد . كـسي از امت , اتفاق گروه سه نفري را حجت ندانسته و در نتيجه مضمون حديث , مورد اعتراض همگان است و كسي به مضمون اين حديث عمل نكرده است . گذشته بر اين , حديث بر فرض صحت به اتحاد و اتفاق دعوت مي كند , و لذا در ذيل حديث دارد : فان الشيطان مع الواحد و هو عن الاثنين ابعد (4) . شيطان با يكنفر است و از دو نفر دورتر است . شكي نيست كه اموري كه از نظر عقل و شرع به اختيار امت واگذار شده است , باگرايش اكثريت بـه يـك سـو لازم اسـت اقـليت نيز از آن پيروي كرده و نيروها را در نقطه واحدي گرد آورند و از اختلاف و دو دستگيها بپرهيزند . لزوم پيروي از جماعت درموردي است كه جماعت صلاحيت مداخله در آن مورد را داشته باشند و در اين مورد بايدبه اكثريت پيوست . ولـي در مـورديـكـه امت و يا جماعت , حق اظهار نظر ندارند ,مانند مسائل عبادي از قبيل نماز و روزه يـا مـسائلي كه نمي دانيم آيا صلاحيت دارنديا نه , مانند مساله زمامداري , در چنين موردي ايـن حديث و مشابه آن نقش موثري ندارند و مشروح اين قسمت را در توضيح آيه و امرهم شوري بينهم بيان كرده ايم (5) . 5 - مثل اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم . ياران من بسان ستارگان آسمان هستند , از هر كدام پيروي كرديد , هدايت مي يابيد . ايـن حـديث , نه در صحاح ششگانه نقل شده و نه در كتابهاي حديثي اصيل كه در قرون نخستين بدست محدثان زبردست اسلامي تنظيم شده است . مـا بـا فحص اكيدي كه انجام داديم , اين حديث را در صحاح ششگانه معروف پيدانكرديم , صحاح ششگانه عبارتند از : صحيح بخاري , صحيح مسلم , صحيح نسائي , صحيح ترمذي , صحيح ابوداود و صحيح ابن ماجه . براي جستجوي بيشتر , به مواردي از سنن دارمي , موطا مالك , مسند احمد بن حنبل و مستدرك حاكم نيز مراجعه كرده و اثري از اين حديث نيافتيم . نه تنها ما اثري از آن نديديم , بلكه نويسندگان پر توان المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوي كـه لـجـنـه اي بر تاليف آن اشراف داشته اند , اين حديث را در هيچيك از الفاظ و مواد حديث نقل نكرده اند . بنابر اين يك چنين حديث نمي تواند براي يك مساله عقيدتي و حياتي سند و مدركي باشد . علاوه بر اين , حديث از نظر سند بسيار ضعيف است . ذهبي , متوفاي 748 , در كتاب نفيس ميزان الاعتدال في نقد الرجال جلد 1 , طبع دار المعرفه بـيـروت مي نويسد : حديث اصحابي كالنجوم ايهم اخذتم بقوله اهتديتم را حمزه بن ابي حمزه جزري نصيبي نقل كرده است و احاديث او به اندازه يك فلس ارزش ندارد , بخاري احاديث او را مـنـكـر شمرده , دار قطني احاديث او را متروك خوانده , و ابن عدي مي گويد : هر چه نقل مي كند همگي موضوع و ساختگي است . آيا با اين وضع مي توان با چنين حديثي بر يك مساله حياتي استدلال نمود ؟ . مـحـمـد نـاصـرالدين , مولف كتاب سلسله الاحاديث الضعيفه و الموضوعه , صفحه 78 تا83 و صـفـحه 436 , اين حديث را بصورتهاي مختلف نقل كرده و همه را مجعول دانسته وجاعل آنها را معرفي كرده است . بـراي روشني بيشتر , فرازي از آنرا كه مربوط به داوري درباره صورتهاي مختلف اين حديث است , نقل مي كنيم . 1 - حديث : اصحابي كالنجوم , بايهم اقتديتم اهتديتم . را ابـن عبدالبر , در كتاب جامع العلم ج 2 , صفحه 91 و ابن حزم , در كتاب الاحكام جلد 2 , صفحه 82 نقل كرده اند و سند آن به قرار ذيل است . سلام بن سليم , از حارث بن غصين , از اعمش , از ابوسفيان , از جابر . درباره ضعف سلام بن سليم , اتفاق نظر است . ابن فراش مي گويد : كذاب است . ابن حبان مي گويد : احاديث جعلي را روايت مي كند . حارث بن غصين مجهول است , كار او نقل احاديث مجعول مي باشد . 2 - حديث : ان اصحابي بمنزله النجوم في السماء , فايها اخذتم به اهتديتم . را خـطـيـب در كـتاب الكفايه في علم الروايه صفحه 48 و ديگران نقل كرده اند و درسند آن سليمان بن ابي كريمه از جويبر از ضحاك از ابن عباس وارد شده است . سـلـيـمـان ضـعـيـف الـحـديـث است , جويبر متروك الحديث است و ضحاك اصلا ابن عباس را ملاقات نكرده است . 3 - حديث : يا محمد , ان اصحابي بمنزله النجوم في السماء بعضها اضوء من بعض . را بـرخـي نـقـل كرده اند و در سند آن , نعيم بن حمال و عبدالرحيم بن ريه است كه هردو كذاب هستند . 4 - حديث : انما اصحابي مثل النجوم , فايهم اخذتم بقوله اهتديتم . را برخي نقل كرده اند و در سند آن حمزه جزري متروك الحديث قرار دارد , كه ابن عدي درباره او مي گويد : عامه رواياته موضوعه . 5 - حديث : مثل اصحابي مثل النجوم , فمن اقتدي بشيي ء منها اهتدي . در سند آن جعفر بن عبدالواحد است و كار او وضع و جعل احاديث است (6) . گـذشـتـه بر اين , مضمون آنها بر ساختگي بودن آن ها گواهي مي دهد , زيرا پيامبر , به گواهي اهـتـديتم - يا اخذتم - , گروهي را مورد خطاب قرار مي دهد و سخن مي گويد , حال ببينيم طرف خطاب پيامبر كيست ؟آيا پيامبر به ياران خود كه همگي صحابه او بودند , خطاب مي كند كه بـايـهم اقتديتم اهتديتم ؟ در اينصورت خطاب غير صحيح خواهد بود , زيرا صحابه و ياران او به حكم مضمون حديث , هادي و راهنما و مقتدا و پيشوا هستند كه ديگران بايد به آنان اقتدا كنند , نه آنها به ديگران . در اينصورت فردي نخواهد بود كه از آنان پيروي نمايد . و يا به غير صحابه خود اين جمله ها را القاء مي نمايد ؟ اين فرض نيز صحيح نيست زيرا چنين افرادي در زمان پيامبر نبودند كه وي به آنان خطاب كند . توضيح اينكه : گاهي سخن بصورت جعل قانون كلي است , مانند : لا رهبانيه في الاسلام , يا لا ضرر و لا ضرار . بـطـور مـسـلـم در چـنين قوانين كه رنگي كلي داردو بصورت جعل قانون است , در اين خطاب مخاطب و غايب , موجود و معدوم يكسانند . گاهي به صورت خطاب به گروه است . چنين سخني براي خود , مخاطبي لازم دارد كه سخن بر او القاء شود . حال سوال مي شود : مخاطب پيامبر در اين خطاب كيست ؟ آيا خودصحابه است ؟ بطور مسلم اين خطاب به آنان صحيح نخواهد بود , زيرا فرض اين است كه آنان پيشروند نه پيرو , هاديند نه گمراه , و ايـن سـخـن بايد به كساني گفته شود كه پيرو باشند نه پيشرو , هدايت طلب باشند نه هادي و راهنما . و اگـر ايـن خـطـاب بـه غـير صحابه است , بازهم اين خطاب غير صحيح خواهد بود , زيرا چنين گروهي در محضرپيامبر نبودند تا پيامبر درباره مطلبي به آنان خطاب كند . به عبارت فشرده تر : هرگاه اين سخن خطاب به صحابه پيامبر است , خطاب صحيح نيست . و اگر به غير صحابه است , چنين افرادي در محضر پيامبر نبودند تا پيامبر به آنان خطا

پرسشها و پاسخها
سبحاني - جعفر 1 - ايـن حديث در سنن ابن ماجه , كتاب فتن , به اين نحو نقل شده است : ان امتي لا تجمع علي ضلاله . 2 - ايـن حـديث در مسند احمد , ج 5 , ص 145 به اين نحو نقل شده است : فان اللّه 000 لم يجمع امتي الا علي هدي . 3 - بـراي تحقيق بيشتر , سرگذش

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.